از تتق کبریا صورت لطف خدا
بسته نقابی ز نور روی نموده به ما
دره بیضا بود صورت روحانیش
شاه معانی بیان هر دو جهانش گدا
در عدم و در وجود رسم نکاح او نهاد
مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا
برزخ جامع بود صورت جمع وجود
نور گرفته ز حق داده به عالم ضیاء
معنی ام الکتاب نور محمد بود
اصل همه عین او عین همه چیزها
پیشتر از عقل کل خوانده ز لوح ضمیر
حکم قضا بی غلط لوح قدر بی خطا
نقطه آخر خوشی شکل الف نقش بست
زآن الف آمد پدید جمله کتاب خدا
دایره ای فرض کن جمله نقاطش ظهور
نقطه اول بگیر نام کنش مبتدا
خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل
حسن ازاو یافته یوسف زیبا لقا
جامع این نشاتین صورت و معنی او
حاکم دنیا و دین سید هر دو سرا
مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات
اول و آخر به نام باطن و ظاهر نما
اول اسم حروف ساخت مسما به اسم
یافت هدایت ز هو داد هویت به ها
ظلمت و نوری نهاد نام حدوث و قدم
کرد تمیزی تمام شاه همه انبیاء
معنی اثبات گو با الف و لام الف
صورت توحید جو نفی طلب کن ز لا
ها و دو لام و الف جمع کن و خوش بگو
ها طلب از چار حرف طرح کنش آن سه تا
هر که به لا درفتادیافت بلایی تمام
زود گذر کن ز لا تا که نیابی بلا
جام حبابی پر آب هست در این بحر ما
ساقی ما ما خودیم همدم ما عین ما
مخزن گنج اله کنج دل عارف است
در طلب گنج او در دل عارف در آ
نعمت و الله به هم کرده ظهوری تمام
آینه را پاک دار تا که نماید ترا
جناب شاه نعمت الله ولی
تتق = چادر و پرده بزرگ ؛سراپرده
بسته نقابی ز نور روی نموده به ما
دره بیضا بود صورت روحانیش
شاه معانی بیان هر دو جهانش گدا
در عدم و در وجود رسم نکاح او نهاد
مسکن اولاد ساخت دار فنا و بقا
برزخ جامع بود صورت جمع وجود
نور گرفته ز حق داده به عالم ضیاء
معنی ام الکتاب نور محمد بود
اصل همه عین او عین همه چیزها
پیشتر از عقل کل خوانده ز لوح ضمیر
حکم قضا بی غلط لوح قدر بی خطا
نقطه آخر خوشی شکل الف نقش بست
زآن الف آمد پدید جمله کتاب خدا
دایره ای فرض کن جمله نقاطش ظهور
نقطه اول بگیر نام کنش مبتدا
خضر مسیحا نفس از دم او زنده دل
حسن ازاو یافته یوسف زیبا لقا
جامع این نشاتین صورت و معنی او
حاکم دنیا و دین سید هر دو سرا
مظهر اسمای حق مظهر ذات و صفات
اول و آخر به نام باطن و ظاهر نما
اول اسم حروف ساخت مسما به اسم
یافت هدایت ز هو داد هویت به ها
ظلمت و نوری نهاد نام حدوث و قدم
کرد تمیزی تمام شاه همه انبیاء
معنی اثبات گو با الف و لام الف
صورت توحید جو نفی طلب کن ز لا
ها و دو لام و الف جمع کن و خوش بگو
ها طلب از چار حرف طرح کنش آن سه تا
هر که به لا درفتادیافت بلایی تمام
زود گذر کن ز لا تا که نیابی بلا
جام حبابی پر آب هست در این بحر ما
ساقی ما ما خودیم همدم ما عین ما
مخزن گنج اله کنج دل عارف است
در طلب گنج او در دل عارف در آ
نعمت و الله به هم کرده ظهوری تمام
آینه را پاک دار تا که نماید ترا
جناب شاه نعمت الله ولی
تتق = چادر و پرده بزرگ ؛سراپرده