ای دل به در خانه جانانه گذر کن
مستانه در آن کوچه میخانه گذر کن
هشیار صفت بر سر کویش مرو ای دل
رندانه مجرد شو و مستانه گذر کن
با صورت جان مهر معانی نتوان یافت
چون سایه مجرد شو و رندانه گذر کن
جان ساز تو پروانه آن شمع جمالش
مستانه بر آن شمع چو پروانه گذر کن
چون مردمک دیده ما گوشه نشین شو
بی منت کاشانه به کاشانه گذر کن
ریش دل ما مرهم و افسون نپذیرد
ای وعظ از این گفته افسانه گذر کن
سید تو اگر طالب دردانه عشقی
دریا شو واز قطره و دردانه گذر کن
جناب شاه نعمت الله ولی
مستانه در آن کوچه میخانه گذر کن
هشیار صفت بر سر کویش مرو ای دل
رندانه مجرد شو و مستانه گذر کن
با صورت جان مهر معانی نتوان یافت
چون سایه مجرد شو و رندانه گذر کن
جان ساز تو پروانه آن شمع جمالش
مستانه بر آن شمع چو پروانه گذر کن
چون مردمک دیده ما گوشه نشین شو
بی منت کاشانه به کاشانه گذر کن
ریش دل ما مرهم و افسون نپذیرد
ای وعظ از این گفته افسانه گذر کن
سید تو اگر طالب دردانه عشقی
دریا شو واز قطره و دردانه گذر کن
جناب شاه نعمت الله ولی