ای گشته خجل از گل روی تو شقایق
حیران شده در نرگس چشم تو خلایق
بسیار بگشتیم به هر باغ و ندیدیم
سروی چو قدت رسته بر اطراف حدائق
اکنون که چمن غیرت گلزار جنان شد
رو باده گلگون طلب و یار موافق
از دامن خود دست مدار ای دل شیدا
باشد که میسر شودت کشف حقایق
رندی که نهد پا به ره کعبه مقصود
واجب بود اول قدمش ترک علائق
اسرار مرا زاهد مخمور چه داند
دردی کش میخانه کند حل دقائق
سید سر خود گیر که در عالم وحدت
مجنون همه لیلی شد وعذرا همه وامق
جناب شاه نعمت الله ولی