ما عاشق چشم مست یاریم
آشفتۀ زلف بی قراریم
سرمست می الست عشقیم
شوریدۀ چشم پرخماریم
آئینۀ روشن ضمیریم
خورشید منیر بی غباریم
پرگار وجود کائناتیم
هر چند که نقطه را نگاریم
هر دم که زنقش خود بر آئیم
جانی به جهانیان سپاریم
در هر دو جهان یکی است موجود
باقی همه صورت نگاریم
یک باده و صد هزار جام است
ما جمله یکیم اگر هزاریم
سیمرغ هوای قاف قربیم
شهباز فضای برج یاریم
دُرّیم و لیک در محیطیم
بحریم ولیک در گُذاریم
تا واصل ذات عشق گشتیم
در هر صفتی دمی بر آریم
دریاب رموز نعمت الله
پنهان چه کنیم آشکاریم
جناب شاه نعمت الله ولی