درد دل دارم و دوا این است
عشق می بازم و هوا این است
در خرابات باده مینوشم
عمل خوب بی ریا این است
جام دُردی درد دل درکش
که ترا بهترین دوا این است
خوش بلایی است عشق بالایش
راحت جان مبتلا این است
از غم دیّ و غصه فردا
بگذر امروز حالیا این است
رند مستیم و جام می بر دست
قصّه ما و حال ما این است
مجلس ذوق نعمت الله است
جنّت ار بایدت بیا این است
جناب شاه نعمت الله ولی