ما دم از عشق در قِدم زده ایم
پیش ازاین دم ز عشق دم زده ایم
کاف کُن در کتاب کون نبود
که خیالش به جان رقم زده ایم
غم نداریم از همه عالم
شادی عشق جام جم زده ایم
مطرب بزم باده نوشانیم
ساز عشّاق زیر و بم زده ایم
حرف عشقش نوشته ایم به جان
دفتر عقل را قلم زده ایم
درطریقی که نیست پایانش
عاشقانه خوشی قدم زده ایم
از وجود و عدم مگو سیّد
که وجود و عدم به هم زده ایم
جناب شاه نعمت الله ولی
خوشی= حضرت شاه در اغلب اشعارشان
بجای خوش بکاربده اند