ترک بالا بلند یغمائی
سر و سردار ملک زیبائی
شهرۀ انس و جان به خوشروئی
فتنۀ مرد و زن به غوغائی
طلعتش ماه برج نیکوئی
قامتش سرو باغ رعنائی
از در دیر چون درون آمد
هرکسش دید ،گشت شیدائی
تا که از مرحمت نظر انداخت
برمن مستمند سودائی
گفت ای عاشق پریشان حال
عشق نبود چو نیست رسوائی
اگرت آرزوی صحبت ماست
چند هجران کشی و تنهائی
در ره دوست کفرودین در باز
درخرابات باده پیمائی
چونکه برگشتم از ره تقلید
داد تلقینم این به دانائی
که سراسر جهان و هرچه در اوست
عکس یک پرتوی است از رخ دوست
جناب شاه نعمت الله ولی